وبگردی

حل مشکلات یکدیگر با دورهمی های یلدایی

با نزدیک شدن به شب یلدا تصمیم گرفتیم با یکی از شاعران خوب کشورمان یک گفتگوی متفاوت و یلدایی داشته باشیم. علی‌محمد مؤدب شاعر، نویسنده و مدیرعامل مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب است. شب یلدای ما ایرانی‌ها هم که مأنوس با شعر و ادبیات و حافظ. چه بهتر از اینکه برای شب یلدا چند کلمه‌ای میهمان شاعری باشیم که میراث‌دار حافظ و بزرگان ماست؟ در این گفتگو درباره شب یلدا، اهمیت توجه به شب یلدا و پاسداری از آن، و داشته‌های ملی ایران صحبت کردیم.

شما اخیراً درگیر برگزاری دهمین دوره اردوی آموزشی شاعران جوان بوده‌اید. قبل از شروع گفت و گوی یلدایی، می‌خواهم بپرسم که این اردو چطور بود؟

اردو خیلی خوب بود. با حضور بچه‌ها و عطشی که به برگزاری اردو داشتند، اردوی خوبی برگزار شد. با توجه به شرایط کشور که در دو سه ماه گذشته همه ما اضطراب‌ها و نگرانی‌هایی داشتیم، برگزاری این اردو اتفاق مثبتی بود. هم کار آموزشی شد، هم دیدار‌هایی بین اهالی ادبیات رقم خورد و هم روحیات بچه‌های شعر تازه شد. به خصوص که برای جز به جز اردو برنامه‌ریزی شده بود و ما حتی برای ساعات استراحت بچه‌ها هم برنامه داشتیم. اساتید و کارشناسان ما به غیر از زمان برگزاری کلاس‌ها در کنار بچه‌ها حضور داشتند و با آن‌ها درباره شعر و ادبیات و فرهنگ صحبت می‌کردند. خداراشکر این اردو کمترین ساعات تلف‌شده را داشت و ما سعی کردیم در تمام لحظاتی که بچه‌ها در اردو هستند با آن‌ها ارتباط مؤثر بگیریم و با آن‌ها حرف بزنیم. بچه‌ها هم پر شور و نشاط بودند و برای خود من که این روز‌ها دغدغه‌های زیادی داشتم، آرامش و نشاط دلچسبی به همراه داشت.

فکر می‌کنم توی این سال‌ها چند هزار تا شاعر و نویسنده تربیت کرده‌اید. درست است؟

برکت را خدا می‌دهد. ما حساب و کتاب نمی‌کنیم. الحمدلله وقتی یکی دو نفر می‌آیند و می‌روند، خودشان آدم‌های دیگری را تحت پوشش قرار می‌دهند و این چرخه را ادامه می‌دهند. ولی اجمالا می‌توانم بگویم در اردو‌های شعر و داستان مؤسسه شهرستان ادب شاید دو هزار نفر تربیت شده‌اند. جدا از این، ما در شهر‌ها و استان‌های مختلف انجمن‌های شعر داشتیم که اگر آن‌ها را هم حساب کنیم دایره مخاطبین شهرستان ادب بیشتر هم می‌شود. این چراغ‌ها در شهر‌های مختلف روشن شده‌اند و دارند در نقاط مختلف کار می‌کنند. بعضی از آن‌ها چهره‌های خیلی مؤثری در سطح شهر و شهرستان و ملی هستند و ما هم شکرگزار این اتفاقات هستیم.

امشب شب یلدا است. بسیاری از خانواده‌ها دور هم جمع می‌شوند و این شب طولانی را در کنار هم می‌گذرانند. چرا باید علی رغم همه دغدغه‌هایی که این روز‌ها داریم، به شب یلدا توجه کنیم و آن را پاس بداریم؟ اهمیت توجه به شب یلدا به نظر شما چیست؟

سنت‌های ما فناوری‌های فرهنگی هستند که پاسخگوی نیاز‌های جامعه ما در ابعاد مختلف هستند. فرض کنید سنت‌هایی که در حوزه ازدواج داریم؛ مجموع کارکرد‌هایی که این سنت‌ها دارند هم باعث ترویج ازدواج می‌شوند، هم باعث پایداری‌اش می‌شود. سنت ازدواج در خراسان ما خیلی آداب و سنن زیاد و پر دامنه‌ای دارد که همین سنت‌ها باعث شده بود ازدواج در این منطقه هم به خوبی شکل بگیرد و هم پایدار باشد. اما هرچه این سنت‌ها فروکاسته شد، ازدواج هم در معرض آسیب قرار گرفت؛ هم از این جهت که مردم کمتر ازدواج کردند و هم از این جهت که ازدواج‌ها آسیب دید. سنت شب یلدا هم یکی از این سنت‌ها است که وقتی من برمی‌گردم به آن خاطراتی که از خراسان عزیز دارم، می‌بینم کارویژه شب یلدا ایجاد همدلی برای عبور از شرایط سخت است. الگویی که می‌گوید در آغاز زمستان می‌توان با تعامل، صله رحم، هوای همدیگر را در سختی داشتن، سختی را به هیچ گرفتن و دستگیری از همدیگر زمستان را گذراند. «گفت آسان گیر بر خود کار‌ها کز روی طبع / سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سخت‌کوش». یکی از کارویژه‌های شب یلدا مثل همین بازی‌های ورزشی است که اول بازی جمع می‌شوند و یاعلی می‌گویند. مردم ما هم، که قدیم‌ها مثل الآن گازکشی نبوده و اطمینان‌هایی که ما الآن داریم را نداشتند، در آغاز زمستان جمع می‌شدند و به هم یادآوری می‌کردند که من هوای تو را دارم و تو هوای من را داری. این‌طوری دل همدیگر را گرم می‌کردند و می‌گفتند ما همدیگر را داریم. بعد سفره‌ای پهن می‌کردند و با آن تنقلات و سرگرمی‌ها شب یلدا را می‌گذراندند و می‌گفتند زمستان هم می‌گذرد. اگر کنار هم باشیم می‌گذرد.

به خصوص در این شرایط فرهنگی و سیاسی که داریم تجربه می‌کنیم، شب یلدا می‌تواند نمادی برای همدلی مردم باشد.

بله. ما کشوری هستیم که سال‌هاست در فشار جنگ و تحریم هستیم. ما کشوری هستیم که همین سه ماهه اخیر رسماً شاید حدود چهل پنجاه کشور دنیا بودجه و نیروی امنیتی فرستادند، مزدورهایشان را فرستادند و تلاش کردند ما را به جان هم بیندازند. رسانه‌هایشان شبانه‌روزی کار کرد. این‌ها که چیز‌های ثابت شده است و ما آمار داریم از جاسوسانی که از کشور‌های مختلف دستگیر شده‌اند. مثلاً هلند چه ربطی به ما دارد؟! شاید ما هیچوقت با خودمان فکر نکنیم روزی برسد که هلند نیروی امنیتی بفرستد و بودجه خرج کند تا ما را به جان هم بیندازد.

ولی این واقعیت است. یک ذره به ذهن شما نمی‌آید که هلند هم برای ایجاد درگیری در کشور ما هزینه کند، ولی می‌بینیم که اتفاق افتاده است. به هرحال ما در این فشار هستیم و این فشار‌ها زندگی ما را سخت کرده است. آن پرچمی که در این سرزمین به دست انقلاب اسلامی ایران بلند شده، این‌همه دشمن و سختی دارد. اتفاقاً سنت‌های ایرانی بستری هستند که می‌توانند به طور جدی کمک کنند به حفظ این پرچم. یکی از آن‌ها نوروز و یکی شب یلدا است. باید با یک خوانش نو مغز این سنت‌ها فهمیده شود و برای امروزمان بازتولید شود. باید فکر کنیم که اصل این قصه چیست؟ حکمت این سنت کهن جیست؟ چه آورده‌ای برای امروز ما دارد؟ شب یلدا فقط یک شب نیست.

وقتی توی این شب دور هم جمع می‌شویم و یاعلی می‌گوئیم برای گذر از زمستان و با هم دست می‌دهیم و می‌گوئیم که ما دور این کرسی و دور این سفره کنار هم هستیم و هر مشکلی باشد را حل می‌کنیم، یعنی یلدا برای ما مفهومی فراتر از یک دورهمی ساده است. در قدیم در روستا‌هایی مثل خراسان ما، همیشه خانه‌ای بود که آتش را حفظ می‌کرد و بقیه از آن خانه آتش می‌بردند. تمام همسایگان گرما را از آن خانه می‌گرفتند. معلوم بود که فلان خانه همیشه آتشش به راه است. مثل الآن هم نبود که کبریت آسان دست همه باشد. آن خانه آتشش همیشه به راه بود و مردم به این واسطه آتش به هم می‌رساندند. به همدیگر کمک می‌کردند و آن دشواری را در کنار هم رد می‌کردند.

در زمانه‌ای که گاهی برف تا بالای در خانه‌ها هم می‌نشست و راه‌ها را می‌بست، در دل آن سختی‌ها، آدم‌ها با این فرهنگ و سنت و با این فن‌آوری فرهنگی زمستان‌شان را رد می‌کردند. این یک اقتدار پایدار و درون‌زا است. یعنی ما خودمان توی یک روستا با ده بیست تا همسایه، دور هم جمع می‌شویم و مشکلات‌مان را در کنار هم رد می‌کنیم. اتفاقاً این سنت در روستا‌های کوچک نمود بیشتری داشت. مثلاً پنج تا خانواده توی شب یلدا دور هم جمع می‌شدند، دور یک چراغ و سفره و کرسی می‌نشستند و این‌طوری برای کل زمستان‌شان نقشه می‌کشیدند. این‌طوری بود که تمدن ایرانی شکل گرفت و استمرار پیدا کرد و ریشه دواند. تمدنی که یکی از فن‌آوری‌هایش در حوزه سخت، قنات است؛ قناتی که آب را دست به دست و چاه به چاه از کوه به جلگه می‌آورد. همان تمدن که قنات را خلق کرده، یکی از دیگر فن‌آوری‌هایش شب یلدا است.

این فناوری فرهنگی باعث می‌شود آدم‌ها کنار هم بمانند و در گذر از یک دوران سخت، کنار هم باشند. پوسته شادی و جشنی که شب یلدا دارد، درواقع یک فرم و شکل از مقاومت است. یک شکل از مقامت است. این برای مدیران فرهنگی ما بسیار درس دارد که مدام از کلمات روضه سخت استفاده نکنیم. همه‌اش در فعالیت‌های فرهنگی از نماد‌های جنگ و نبرد و این‌ها استفاده نکنیم. مقاومتی پایدار و عمیق است که در یک پوسته نرم، در پوسته بزم شکل بگیرد. یعنی بزم شب یلدا اتفاقاً آغاز یک رزم است. ولی لزومی ندارد که همه ادبیات ما رزمی باشد. ادبیات بزمی است که همان رزم را کامل می‌کند و رزم را محقق می‌کند. ما متأسفانه در حوزه بزم و ادبیات بزمی مشکل جدی داریم. همین‌هاست که بخشی از مشکلات کف میدان ما را به وجود آورده است. ما در زمانه جدید نتوانسته‌ایم ادبیات بزمی روزآمدی داشته باشیم.

خاصه که انقلاب اسلامی به میدان رزم افتاد؛ با شروعش وارد جنگ‌های پشت سر هم شد، دو سال اول به نوعی، هشت بعدی به شکلی دیگر، بعد هم جنگ با حضور منطقه‌ای آمریکا و جنگ با داعش و دیگر جنگ‌های امنیتی و اطلاعاتی. ما تا امروز مدام درگیر رزم بودیم، به همین دلیل ادبیات بزمی ما بسیار ضعیف مانده و نتوانسته‌ایم در ساحت سفره و بزم، ادبیات و سنت‌هایی مناسب حال و احوال روزمان داشته باشیم. همان میراث خودمان را هم گاهی غفلت کرده‌ایم؛ چیز‌هایی مثل همین شب یلدا و نوروز و سیزده‌به‌در و چنین ظرفیت‌هایی که نیاکان خردمند ما در سنت ایرانی ما ایجاد کرده بودند، همین‌ها را غفلت کردیم و گاهی لگد زدیم به این سنت‌ها و امروز هم داریم نتیجه‌اش را می‌بینیم.

این واقعیت است که بخش زیادی از جوانان ما به این خاطر دلبسته خارج از کشور شده‌اند که ما نتوانسته‌ایم داشته‌های فرهنگی و هویتی خودمان را بازتولید کنیم. همان ادبیات بزم ک شما فرمودید. شاید امروز آن را با صنعت سرگرمی بیشتر بشناسند.

دقیقاً. دشمن در حوزه سرگرمی به شما تصویری از یک بزم می‌دهد. انگار شما وارد یک جشن پارتی می‌شوید. از آن طرف ما هم مدام داریم تصویر رزم می‌سازیم! در حالی که ما همیشه در صحنه رزم نیستیم. خود جنگ ما هم پر از شادی بود و این‌ها در کار‌هایی مثل «جنگ دوست‌داشتنی»، «شوخی‌های جبهه» و… آمده که آنجا در دل رزم هم بزم داشتیم. حالا جدا از آن، وقتی جامعه‌ای از جنگ فارغ می‌شود، عطش بسیاری دارد برای اینکه خستگی در کند. پدیده‌ای مثل «مریم حیدرزاده» در حوزه شعر و ترانه نشان داد که ما ادبیات، موسیقی و هنر بزمی می‌خواهیم. هنر عاطفی، هنر غنایی، هنری که به فرد توجه کند. در جنگ شما متمرکز می‌شوی بر جمع، متمرکز می‌شوی بر کنش جمعی و ایستادگی و هویت جمعی، ولی حالا باید به فرد هم توجه کنیم. در بزم به فرد توجه می‌شود. مثلاً در شب چله پدربزرگ به نوه توجه می‌کند. ادبیات بزمی ما به شدت ضعف داشت و دارد هنوز هم. ما حتی وقتی وارد ادبیات بزمی می‌شویم، حتی وقتی وارد حوزه تعاملات انسانی و فن‌آوری‌های مورد نیاز در شرایط غیر جنگ می‌شویم، باز با ادبیات رزمی صحبت می‌کنیم. این نقص بسیار بزرگی است که کانون‌های فرهنگی ما، حتی آن‌هایی که می‌خواهند نقایص حوزه بزم را هم پوشش بدهند، می‌بینی که در سطح نماد‌ها مدام تکرار ادبیات و نماد‌های صحنه رزم را انجام می‌دهند. اینجاست که یک بحران ارتباطی با بخشی از جامعه پیدا می‌کنیم که به هرحال نمی‌تواند با آن نشانه‌ها ارتباط بگیرد. او مدام احساس می‌کند که شما مدام برای جنگ آماده می‌شوید. در حالی که جنگ ما هم برای زندگی و رزم ما هم برای بزم و شادی و ایمان و آرامش و عبادت و اینهاست. ما حتی در ادبیات بزمی‌مان هم مدام از ادبیات رزمی قرض می‌گیریم و همین مسأله وضعیت ما را بحرانی کرده است. ما امروز توان سفره‌چیدن برای طیف‌های مختلف را نداریم و مدام سنگربندی می‌کنیم و این سنگربندی‌ها یک عده را می‌راند.

توصیه می‌کنید که شب یلدا چه کار کنیم؟

توصیه‌ای که نیاکان خردمند ما گفته‌اند و در سنت‌ها هم هست. دیدار بزرگ‌ترها، برگشتن به دامن مادر و دامن پدر. این‌ها همه معنا‌های فرهنگی عمیقی دارد که لزوماً نیاز نیست آن‌ها را باز کنیم. خود این سنت‌ها ما را از این حالت بی ذهنی بی ریشگی و بی‌موقف بودن درمی‌آورد. بحران شهر مدرن این است که ارتباطات خویشاوندی و تبار‌ها را از هم گسسته است؛ ولی اگر در دل همین شهر مدرن به سنت‌ها پرداخته شود، برای عصر جدید و زمانه جدید و نسل جدید بازطراحی شود، برایش فکر شود، می‌توانند ما را به ریشه‌ها و پیشینه‌ها و اصالت‌ها برگردانند. شب یلدا می‌تواند ما را دوباره دور هم جمع کند و دررفتگی‌های هویتی و اجتماعی ما را درست کند.

بعضی هنوز هستند که بین پاسداری از آئین‌های ملی و مذهبی تمایز می‌بینند. آیا باید بین شب یلدا با اسلام و ارزش‌های اسلامی فرق گذاشت؟

اجمالا اینکه این سنت‌ها آینه‌هایی از یک حقیقت هستند. به خصوص که این سنت‌ها در سیر تاریخی ما رنگ و بوی اسلام گرفته‌اند و اسلام این آئین‌ها را مسخر کرده و فرهنگ اسلامی در دل فرهنگی ایرانی به هم‌زیستی و به هم‌افزایی رسیده‌اند. امروز، ایران اسلامی به خاطر همین فن‌آوری‌های فرهنگی کهن خودش بسیار متمایز است و می‌تواند قدرتی تولید کند که در حوزه فرهنگی امکان ایجاد امپراطوری فرهنگی دارد. به خاطر همین است که دشمنان احساس خطر می‌کنند. کشوری مثل چین امکان ایجاد امپراطوری فرهنگی ندارد. چین هرچقدر هم که اقتصادش فربه شود، تهدیدی برای هیچ کشوری نیست؛ به جز اینکه تهدید فیزیکی یا تهدید در بازار باشد. ولی تهدید فرهنگی نیست. ایران، اما به خاطر اینکه از نظر فن‌آوری‌های فرهنگی در اوج قرار داشته و خودِ ایران پیش از اسلام هم فن‌آوری‌های فرهنگی داشته، برای دشمن تهدید فرهنگی است. اسلام بخش زیادی از آئین‌های ملی ما را امضا کرده و تأیید کرده و مال خود کرده و امروز توان و استعداد این آئین‌ها و سنت‌ها در تضارب با اسلام به طور تصاعدی بالا رفته است و قدرت دوچندان پیدا کرده است. این است که شما به راحتی امکان تأثیرگذاری فرهنگی دارید. این متاع برای بسیاری از مردم دنیا شگفت است و اگر به درستی به آن‌ها ارائه شود به راحتی می‌پذیرند. منتها ما دچار بحران ارتباطی با بچه‌های خودمان شده‌ایم. نتوانسته‌ایم روایت کاملی از این داشته‌ها به بچه‌های خودمان بدهیم تا آن‌ها مشتاقانه آن را بپذیرند و در انتقال آن بکوشند. بخشی از نسل جوان ما مدام در رؤیای غرب و ژاپن و شرق و این‌ها هستند.

الآن که کشور‌های حوزه خلیج فارس هم تبدیل به رؤیای بخشی از نسل جدید شده‌اند.

بله. حتی قطر. البته برای این‌ها هم در دنیا طراحی‌هایی می‌شود. این کشور‌ها پول دارند و مشابهت‌هایی با ما هم دارند. کانون‌هایی در دنیا می‌خواهند از ترکیه و قطر یک نمونه‌ای بسازند که برای جوانان ما جذاب باشد. حقیقت این است که آن‌ها برای ایجاد امپراطوری فرهنگی هزینه می‌کنند.

یک جایی رهبری به طالبان اشاره می‌کنند و می‌گویند دشمن برای اینکه در مقابل تفسیر انقلاب اسلامی از اسلام چیزی را علم کند، آمد و نسخه طالبانی از اسلام ارائه کرد. این اتفاق در حوزه فرهنگی هم دارد رقم می‌خورد.

نسخه طالبانی از اسلام را ارائه کردند، حالا دارند نسخه ترکیه‌ای و قطری آن را هم می‌سازند و برجسته می‌کنند. خیلی هزینه می‌کنند که این کشور‌ها در حوزه فرهنگی برای نسخه اصل که من آن را اسلام ایرانی می‌دانم رقیب شوند. می‌خواهند برای ایران اسلامی در حوزه فرهنگ رقیب‌تراشی کنند. به هرحال ایران یک حضور فرهنگی مؤثر دارد که از افغانستان و پاکستان و لبنان و بحرین تا همین مراکش قدرت نفوذ دارد. وقتی دشمن این قدرت نرم و این نفوذ فرهنگی را می‌بیند، باید برای مقابله با آن نظیر‌ها و بدیل‌هایی می‌سازد تا قدرت رهبری در جهان اسلام را از ایران بگیرد. امروز ایران برای همه مستضعفان دنیا الهام‌بخش است و دشمن نمی‌خواهد این الگو همگانی شود.

الهام‌بخش است، ولی هیچ محتوا و مفهوم و بسته‌ای برای آن‌ها تولید نکرده است. گنجینه‌های ما برای صدر به کشور‌های دیگر بازتولید نشده‌اند و حرف‌های ما نگفته مانده‌اند.

این ضعف دستگاه‌های فرهنگی، هنری و رسانه‌ای ماست، ولی خب ماهیت این پدیده آنقدر جذاب است که تا امروز در جهان زنده مانده است. اینکه ما نتوانسته‌ایم در خور آن چیزی که ایران اسلامی و انقلابی است کار کنیم، ضعف ماست. این سوءمدیریت کسانی است که در حوزه فرهنگ با زد و بندبازی در حوزه فرهنگ مسلط می‌شوند. به خاطر اینهاست که سازمان‌های فرهنگی ما توان کاری در خورِ ایران انقلاب اسلامی را نداشته‌اند. گاهی البته حرکت‌هایی شده، ولی این یک واقعیت است که در خور ایران و اثرگذاری ایران و پدیده ایران کاری نشده است. امیدوارم قدر آیین‌هایی مثل شب یلدا را بدانیم و هم آن‌ها را پاس بداریم و هم آن‌ها را بازتولید و بازطراحی کنیم. این داشته‌های فرهنگی می‌توانند ایران را مقابل هر ویروسی مقاوم کنند. به شرطی که حکمت آن‌ها را بفهمیم و جزم‌اندیشی را کنار بگذاریم. شب یلدا می‌تواند شب قدر ما باشد.

منبع: مهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا